جدول جو
جدول جو

معنی کعبه نشین - جستجوی لغت در جدول جو

کعبه نشین(تَ بَ)
نشینندۀکعبه. آنکه در کعبه نشیند. مجاور کعبه:
هم خدمت این حلقه بگوشان ختن به
از طاعت آن کعبه نشینان ریائی.
خاقانی.
تا کی برغم کعبه نشینان عروس وار
چون کعبه سر ز شقۀ دیبا برآورم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ فُ)
کسی که در کوه ساکن باشد. آنکه در کوهستان زندگی کند: شکانیان، قومی شبانکارۀ کوه نشین اند. (فارس نامۀ ابن البلخی ص 167).
ایمن از کوه نشینان به گذر
باد آبان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی
لغت نامه دهخدا